آب زندگی، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، چشمۀ حیوان، ماالحیاة، جان فزا، آب حیات، آب حیوان، آب بقا، آب خضر، شربت حیوان، چشمۀ خضر، چشمۀ حیات، چشمۀ الیاس، نوشاب، چشمۀ زندگی، عین الحیات، جان افزا
آبِ زِندِگی، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، چِشمِۀ حِیوان، ماالحَیاة، جان فَزا، آبِ حَیات، آبِ حِیوان، آبِ بَقا، آبِ خِضر، شَربَتِ حَیَوان، چِشمِۀ خِضر، چِشمِۀ حَیات، چِشمِۀ اِلیاس، نوشاب، چِشمِۀ زِندِگی، عِینُ الحَیات، جان اَفزا
دهی از دهستان نیگنان، بخش بشرویۀ شهرستان فردوس که در 37 هزارگزی شمال باختری بشرویه و 4 هزارگزی باختر راه شوسۀ عمومی بشرویه به نیگنان واقع است. جلگه و گرمسیری است و 35 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، پنبه، ارزن باغهای میوه و ابریشم. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان نیگنان، بخش بشرویۀ شهرستان فردوس که در 37 هزارگزی شمال باختری بشرویه و 4 هزارگزی باختر راه شوسۀ عمومی بشرویه به نیگنان واقع است. جلگه و گرمسیری است و 35 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، پنبه، ارزن باغهای میوه و ابریشم. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان که در 17 هزارگزی شمال خاوری کنگاور و 6 هزارگزی خاور شوسۀ کرمانشاه بهمدان واقع است. دشت و معتدل است و 185 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات دیمی و آبی، تریاک و حبوبات. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان که در 17 هزارگزی شمال خاوری کنگاور و 6 هزارگزی خاور شوسۀ کرمانشاه بهمدان واقع است. دشت و معتدل است و 185 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات دیمی و آبی، تریاک و حبوبات. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
کنایه از آب حیات است. (انجمن آرا) (آنندراج). آب حیات. (ناظم الاطباء). و رجوع به چشمۀ حیوان و چشمۀ خضر و چشمۀ نوربخش شود، کنایه از دهان معشوق است. (انجمن آرا) (آنندراج). دهان معشوق. (ناظم الاطباء). و رجوع به چشمۀ حیوان و چشمۀ خضر و چشمۀ نوربخش شود
کنایه از آب حیات است. (انجمن آرا) (آنندراج). آب حیات. (ناظم الاطباء). و رجوع به چشمۀ حیوان و چشمۀ خضر و چشمۀ نوربخش شود، کنایه از دهان معشوق است. (انجمن آرا) (آنندراج). دهان معشوق. (ناظم الاطباء). و رجوع به چشمۀ حیوان و چشمۀ خضر و چشمۀ نوربخش شود
دهی است از دهستان ییلاق بخش قروۀ شهرستان سنندج که در 66 هزارگزی شمال باختر قروه و 19 هزارگزی شمال شابلاغی واقع است. تپه ماهوری و سردسیر است و 550 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، لبینات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافت قالیچه، جاجیم و گلیم و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان ییلاق بخش قروۀ شهرستان سنندج که در 66 هزارگزی شمال باختر قروه و 19 هزارگزی شمال شابلاغی واقع است. تپه ماهوری و سردسیر است و 550 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، لبینات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافت قالیچه، جاجیم و گلیم و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
محلی است که مرکز پادگان تیپ خاش شهرستان زاهدان میباشد و در 6 هزارگزی باختر خاش، کنار راه فرعی خاش به نرماشیر و بم واقع شده. دامنۀکوه و گرمسیر است و علاوه بر افراد پادگان 300 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و راهش فرعی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
محلی است که مرکز پادگان تیپ خاش شهرستان زاهدان میباشد و در 6 هزارگزی باختر خاش، کنار راه فرعی خاش به نرماشیر و بم واقع شده. دامنۀکوه و گرمسیر است و علاوه بر افراد پادگان 300 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و راهش فرعی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
چشمه، جایی که آب بطور طبیعی از زمین یا کوه جوشد و جاری شود. آبی که از چشمه خیزد. فوّاره. (منتهی الارب) : ز پرّ پشه تا پی ژنده پیل همه چشمۀ آب و دریای نیل. فردوسی. اگر چشمۀ آب یابی چو زهر از آن آب مرغ و ددان راست بهر. فردوسی. شوددر جهان چشمۀ آب، خشک ندارد به نافه درون، بوی مشک. فردوسی. آتش تیز تاب خشم بود چشمۀ آب نور چشم بود. سنائی. یک چشمۀ آب از درون خانه به ز آب جویی که از برون می آید. سنائی
چشمه، جایی که آب بطور طبیعی از زمین یا کوه جوشد و جاری شود. آبی که از چشمه خیزد. فَوّارَه. (منتهی الارب) : ز پرِّ پشه تا پی ژنده پیل همه چشمۀ آب و دریای نیل. فردوسی. اگر چشمۀ آب یابی چو زهر از آن آب مرغ و ددان راست بهر. فردوسی. شوددر جهان چشمۀ آب، خشک ندارد به نافه درون، بوی مشک. فردوسی. آتش تیز تاب خشم بود چشمۀ آب نور چشم بود. سنائی. یک چشمۀ آب از درون خانه به ز آب جویی که از برون می آید. سنائی
دهی است از دهستان کرم بخش ترک شهرستان میانه که در 15 هزارگزی خاور بخش و 22 هزارگزی شوسۀ خلخال به میانه واقع است. کوهستانی و معتدل است و 464 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رود گرم، محصولش غلات عدس و نخود سیاه، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان کرم بخش ترک شهرستان میانه که در 15 هزارگزی خاور بخش و 22 هزارگزی شوسۀ خلخال به میانه واقع است. کوهستانی و معتدل است و 464 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رود گرم، محصولش غلات عدس و نخود سیاه، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
کنایه از آفتاب عالمتاب است. (برهان). کنایه از آفتاب باشد. (انجمن آرا). مرادف چشمۀ خاوری و چشمۀ گرم. (از انجمن آرا). کنایه از آفتاب. (آنندراج). مرادف چشمۀ گرم و چشمۀ روشن و چشمۀ خاوری و چشمۀ سیماب و چشمۀ سیماب ریز. (آنندراج). کنایه از چشمۀ خور و چشمۀ خورشید. چشمۀ آتش: وقت سرد است آتش افزون کن کز ابر چشمۀ آتش فشان پوشیده اند. خاقانی. رجوع به چشمۀ آتش شود
کنایه از آفتاب عالمتاب است. (برهان). کنایه از آفتاب باشد. (انجمن آرا). مرادف چشمۀ خاوری و چشمۀ گرم. (از انجمن آرا). کنایه از آفتاب. (آنندراج). مرادف چشمۀ گرم و چشمۀ روشن و چشمۀ خاوری و چشمۀ سیماب و چشمۀ سیماب ریز. (آنندراج). کنایه از چشمۀ خور و چشمۀ خورشید. چشمۀ آتش: وقت سرد است آتش افزون کن کز ابر چشمۀ آتش فشان پوشیده اند. خاقانی. رجوع به چشمۀ آتش شود